مدح و ولادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
سکوتِ تیرۀ تاریخ سرگردان و حیران بود زمان خاموشتر در گوشۀ ذهنی پریشان بود جهالت ذهنِ انسان را چنان بیوقفه پر میکرد که استدلال هم افتاده در گرداب هذیان بود خدا یک واژه تاریک و نامفهوم بود وخشک نمادِ بت، امیدِ خانههای بتپرستان بود سکوتی ممتد و تاریک، در متنِ زمین میریخت گناه و جهل و بدعت، سازِ خوش آهنگِ شیطان بود نگاه فصلها روی زمین خشکیده میروئید و بذر عشق محروم از صدای پای باران بود تبِ بانگ ابابیل از سکوتِ آسمان بارید و بعد از آن شروع سالهایی بس خروشان بود خدا تابید بر روی زمین تا روشنی بخشد به ذهنِ تیرۀ انسان، و آن میلادِ عرفان بود خدا از عرش بر بالِ ملائک مهر را پاشید شب اعجاز میلاد محمد، عطفِ انسان بود و بر روی زمین کاخ مدائنها فرو میریخت شکوه جشنِ میلاد محمد، پایکوبان بود شنیدند آسمانیها که یک مرد یهودی گفت بشارت داد موسی، این شب میلاد پیمان بود تبِ آذر گُشَسبِ پیر خاموشی گرفت آنگاه نگاهِ روشنِ چشم محمد بود و قرآن بود |